دل نوشته
« پرسیدم از غمت تنها گریستی ، آنقدر بیصدا که انگار نیستی
حرفی نمی زنی اما دلت پر است ، دلواپس که ای ؟ در فکر چیستی
انگار خسته ای ، در خود شکسته ای تا کی به انتظار باید بایستی ؟
آن سوی آینه از مرد روبه رو پرسیدم ای رفیق ! اصلاً تو کیستی ؟
اما تو باز هم جای جواب من آرام و بیصدا تنها گریستی ؟ »
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط الله ربی در 1392/02/11 ساعت 10:21:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید