موضوع: "مناجات"
ولادت حضرت فاطمه معصومه (ع) و روز دختران
سه شنبه 91/06/28
میلاد قدسیه مطهره فاطمه معصومه (س) و روز دختر مبارک باد .
معصومه (ع) فلسفه شیدایی است و غزل ماندن و بودن معصومه نگین ایران است که در قم، شهر اقامه می درخشد .
امام صادق (ع) می فرماید : کسی که آن حضرت را زیارت کند در حالی که آگاه و متوجه شأن و منزلت او باشد به بهشت می رود .
( بحار الانوار ، ج 8، ص 307)
امام صادق (ع) روزی به اشاره به عیسی بن عبدالله قمی فرمود « سلام بر مردم قم ! خداوند شهرهای آنان را با باران سیراب کند و برکت ها را بر آنان نازل کند و بدی های آنان را به خوبی مبدل گرداند . آن ها اهل رکوع و سجود و قیام و قعودند . آنان فقیه و دانشمند و اهل درک حقایق و روایت و عبادت نیکو هستند » .
( بحار الانوار ، ج 57، ص 217 )
معراج
سه شنبه 91/06/28
در کتاب شریف بحار الانوار از امام صادق (ع) روایت شده است :
وقتی پیامبر در شب معراج به بیت المقدس رفت و در آنجا نماز خواند و ارواح انبیاء را ملاقات فرمود به هنگام بازگشت قافله ی قریش را دید که به مکه باز می گشتند آن ها یکی از شتران خود را گم کرده بودند ظرف آبی هم داشتند پیامبر اکرم قدری آب آن را نوشید و بقیه را به زمین ریخت صبح روز بعد رسول اکرم تفصیل معراج شب قبل را برای مردم ذکر فرمودند ابوسفیان و ابوجهل و دیگر مشرکان به پیامبر عرض کردند چه می گویند از اینجا تا بیت المقدس یک ماه راه است پیامبر فرمود برای اینکه بفهمید من راست می گویم دو نشانه برایتان ذکر می کنم اول اینکه شتری از قافله تان گم شده و ثانیاً آن ها ظرف آبی داشتند که من مقداری را نوشیده و بقیه را روی زمین ریختم مشرکان باز هم باور نکردند و عرض کردند اگر راست می گویی مسجد اقصی چند ستون و قندیل داشت در همین وقت جبرئیل از جانب خداوند نازل شد و برای اینکه حجت را بر مشرکان تمام کند مسجد اقصی را به پیامبر نشان داد پیامبر نیز ستون و قندیل هایش را شمرده و به اطلاع مشرکان رسانید ولی چون منظور آنان بهانه گیری بود ایمان نیاوردند .
یک ماه بعد قافله ی قریش رسید مردم از آن ها پرسیدند در فلان شب چه حالی داشتید و چه اتقاقی برایتان رخ داد کاروانیان پاسخ دادند که در آن شب شتری از ما گم شد و ظرف آبی داشتیم که صبح روز بعد خالی شده بود با وجود این معچزه ی واضح باز هم مشرکان ایمان نیاوردند .
پنج صفت از زشت ترین صفات
دوشنبه 91/06/27
پیامبر اکرم (ص) رو به اصحاب کرد فرمود : آیا می خواهید شما را به تنبل ترین و دزد ترین و بخیل ترین و جفاکارترین و عاجزترین انسان ها آگاه سازم !
الف ) تنبل ترین انسان ، بنده سالم و بیکاری است که در عین حال با زبان و لب ، ذکر خدا نمی گوید .
ب ) دزد ترین انسان کسی است که از نمازش بدزدد . نمازش مثل کهنه کثیف به صورتش زده می شود .
ج ) بخیل ترین انسان ، کسی است که از نزد مسلمانی عبور کند و به او سلام نکند
د ) جفاکارترین و بی مهرترین انسان کسی است که از نزد او یادی از من بشود ولی صلوات نفرستد .
ه ) و عاجز ترین انسان کسی است که از ( دعا کردن ) عاجز باشد .
محکومیت هتک حرمت به ساpت مقدس امام هادی (ع)
شنبه 91/02/30
ضمن حمایت ازشیعیان مظلوم بحرین اهانت
به ساحت مقدس دهمین اختر تابناک آسمان
ولایت و امامت امام هادی (ع) را محکوم و
این مصیبت را به محضر امام عصر (عج)
تسلیت عرض می نمائیم .
عدم وجوب پوشاندن چهره
سه شنبه 91/02/26
جابر بن عبدالله انصاری گوید : روزی رسول خدا (ص) سوی خانه فاطمه (س) رفت و من هم با او همراه بودم . پس هنگامی که به در خانه رسیدیم رسول خدا (ص) در زد و گفت :السلام علیکم . فاطمه گفت : علیک السلام . ای رسول خدا ؛ سوال فرمود : داخل شوم ؟ پاسخ داد : داخل شوید ای رسول خدا پیامبر (ص) فرمود : آیا با این شخصی که همراه من است داخل شوم ؟ فاطمه (س) گفت : ای رسول خدا ! من مقنه ای بر سر ندارم . پیامبر (ص) فرمود : گوشه ملحفه - یا روپوش - خود را مقنه قرار بده و سرت را بپوشان . هنگامی که فاطمه (س) چنان کرد . پیامبر (ص) مجدداً سلام کرده اجازه خواست و فاطمه (س)گفت : ای رسول خدا (ص) داخل شوید . پیامبر (ص) گفت : بله ، آیا داخل شوم با کسی که همراه من است ؟ فاطمه (س) گفت : بله .
جابر می گوید : رسول خدا (ص) و من داخل شدیم و در این حال متوجه شدم که چهره فاطمه (س) مثل شکم ملخ زرد است . رسول خدا گفت : چرا صورتت رنگ پریده و زرد است ؟ فاطمه (س) گفت : ای رسول خدا (ص) از گرسنگی . سپس پیامبر خدا (ص) دعا نموده و فرمود : ای خدایی که گرسنگان را سیر می کنی و افتادگان را دستگیری می نمایی ، فاطمه (س) را سیر نما .
جابر می گوید : به خداوند سوگند با این دعا خون در چهره فاطمه (س) چنان جریان یافت که صورتش قرمز و گلگون گردید و بعد از آن روز هرگز گرسنه نشد .
از این روایت به خوبی روشن می شود که پوشانیدن چهره واجب نیست؛ زیرا این واقعه در حضور پیامبر (ص) اتفاق افتاده است و آن حضرت نیز پس از اطلاع یافتن از پوشیده نبودن فاطمه (س) کاری جز پوشانیدن سر را از او تقاضا نکرد .روشن است که اگر پوشانیدن چهره واجب بود ، هر دو بزرگوار درباره آن کوتاهی نمی کردند .
به مناسبت گرامیداشت هفته معلم
چهارشنبه 91/02/13
بنام خالق یکتای مهربان
کلام پائین کشیده است و خموشی در ستایش تو آوازی است لطیف از فریاد ، رساتر ، با تو ای معلم ،تاریکی رخت می بندد و نور و روشنی هجوم آورد بر دل زنگار گرفته ام . من درخت نو پایی هستم که در پرتو ضیافت آفتابت رشد خواهم کرد . اگر تحملم کنی ، التهاب نتوانستن را به زانو در خواهم آورد . ( خاموش می کنم )چون ذره سبک و چون پرنده بال گشایم اوج گیرم و زمین زمینیان را رها و به سویش پر کشم .
ای استاد گرانقدرم ! راهنمایم کن ، تا بشناسم . این من ناشناخته من دیرین و من آلوده به خاک ، من پابند به زمین ، به کجا آمده ام ؟ آمدنم بحر چه بود . به کجا می روم آخر ، ننمایی وطنم . با من بگو مقصد کجاست ؟ با من از حقیقت حرف بزن .
ای استاد گرامی - از خواب من ملول و خسته نگردید که من بیدار خواهم شد با زمزمه آیه های نورانی ( اگر او بخواهد ) راهنمایم باش تا طومار بیم و عادت و تکرار را درهم پیچم . دوام این طومار به کوچکی انسان می انجامد . بن بست همواره در کمین است .
بن بست به دنبال بیم می آید به قصد رهزنی امید و ایمان - پس به دل راهش نخواهم داد . کلمه به کلمه برایم هجا کن . تا من یاد گیرم آنچه را باید . نگذار ساکن جزیره سرما شوم . می خواهم در گرمای روشنایی آفتاب علمت حرکت کنم به سوی راستی و درستی . استاد ارجمندم ! تو شمعی نه ! که خورشید دلهای تشنه حقیقت ما هستی . تو ابر پر برکت آسمان کویری دلم هستی .
روحت فراز اوج - جانت قرین عشق
روزت گرامی
حنیفه رستمی
پایه سوم
************************
آن که شبهای مرا مهتاب داد روز اول گفت بابا آب داد
برایم در ردیف کسانی هستی که به قول نیما یادت مرا روشن می کند .
همچو بارانی بر کویر خشک اندیشه ام !
*************************
امام علی (ع) :
« هر کس به من کلمه ای آموخت مرا بنده خویش کرده است »
***********************
هر گز از خاطرم نرفته هنوز ، بردباری و صبر استادم
آن صفای معلمانه او ، تا قیامت نشسته در جانم
در پناه محبتش امروز ، شاد ، از صفای دل لبریز
دشت سر سبز خاطرم یکسر از گل عشق عبیر آمیز
*************************
عزیز بزرگوار !
نمی دانم تو را به مادر تشبیه کنم ، یا به دایه ای عزیزتر از مادر ، مادر وجودم را بوجود آورد و از شیره ی وجودش مرا سیراب کرد . شبها تا صبح هنگامی که وجودم از گرمی آتش می گرفت مادر تا صبح در کنار گهواره ام دست به دعا بر می داشت تا شاید خداوند از سر لطف و عطوفت به فرزندش حیات دوباره عطا کند . آنگاه که مادر عزیز باید ها و نبایدها را به من آموخت مرا به دست شما سپرد آری همین شما فرشته ای روی زمین تا الفبای عشق را به من بیاموزی معلم نیز با علاقه ی وافر خود آموخته هایش را در اختیار علم آموزش خود قرار داد .
زینب اسعدی
پایه پنجم
شهادت حضرت زهرا (س)
دوشنبه 91/02/04
فاطمه جان ! در میان رویاهای شبانه ام کورمال کورمال به دنبال نشانی از تو بودم آخر به کدامین گناه حکم بی نام و نشانت صادر گشت خوب می دانم که آنقدر نزدش عزیزی و با کرامت که این گونه محکومیتی برایت صادر کرده آن زمان که عطر وجودت سراسر مدینه را پر کرده بود گویا مشام مردم مدینه کور بود ، که عطر وجودت را احساس نمی کردند آخر گناهی ندارند در جایی که از روی جهل و نادانی خود سرگین حیوانات و شکمبه گوسفند را بدرقه راه پدر عزیزت می کردند یقیناً وجودت را احساس نمی کردند و بر جهل خود باقی می مانند .
چه نیمه شب ها که برای هدایتشان دست به دعا بر نداشتی خوب می دانم که چگونه برای پیدا کردن راه سعادتشان دعا می کردی و آنها هیچ نمی فهمیدند اول فکر می کردم عقل نمی فهمد اما پس از اندکی تامل دیدم عقل نمی فهمد اما چشم که می بیندات آه حسرت بر اعمال آنها چه سودی داشت زیرا آنها افسار عقلشان را به دست های شیطانی ابلیس سپرده بودند و فرامبردار او شده بودند آنقدر مال ، جاه ، و مقام مستشان کرده بود که نور ایمان بر قلبشان اثر نمی گذاشت و سودی بر ایشان نداشت .
آه ، زخم دلم سر باز می کند وقتی به یاد می آورم مظلومیت پدرت را درمیان مردم مکه و مدینه چگونه کلبه گلین آن چوپان مبعوثی که در دل بیابان لانه کرده بود با گستاخی و ظلم خود ویران کردند . و آن مرد مظلوم را در میان ریگ زارهای داغ بیابان عربستان که گویی آهن گداخته به آتش گشته بود می خواباند و با سنگهای سنگین سینه اش را سیقل می دادند . و او به خاطر نجات اسلام و سنت پیغمبرش دم بر نمی آورد . و در میعادگاه عاشقان به وصال محبوبش برسد و شوق وصل درد را برایش آسان می کرد و چشمان پر اشکش را به خاطر مظلومیت پیامبر غمگین کرده بود با لبخند که از گریه اش تلختر بود صحافی می کرد و در کتاب تاریخ ثبت می کرد .
چشمانم به اشک می نشیند و قلبم را به اندوه دعوت می کند وقتی که به یاد می آورم ظلمی که به علیت شد و چه دردناک سرنوشتی که برای مردم رغم می خورد اگر علی نبود …
شبها برای اینکه قلبت را اندوهگین نکند و شانه هایت را بیش از این خمیده نسازد با چاه درد دل می کرد چاه آب شده بود سنگ صبورش ، تسکین دردهایش و رفیق لحظه های دردش دردهای روزگار و خلافت وقتی دو چندان شد که غم نبودنت نیز بر آن اضافه شد چگونه او در میان قارونیان و بلعمیان رها این کار تو همانند این بود که قایقیسوراخ که امید خود را برای رسیدن به ساحل از دست داده را در دل طوفانی و بی رحم رها کردن اما این قایق کوچک دلی داشت به وسعت همان دریای طوفانی و پرطلاطم عاری از هر گونه خشم و کین و حسد ………..
یادآوری خاطرات تلخ حادثه ی بزرگ کربلا وجودم را به آتش می کشد و خاکستر وجودم را به دست بادهای سرد عربستان می سپارم تا شاید در کنار آرامگاهت به آرامش ابدی دست پیدا کنم و به وصالت برسم . وقتی دستهای پینه بسته ات گلوی مبارک حسین را نوازش می کرد .
و به بوسگاهت لب های حسن و گلوی حسین شده بود چشمهایت را می دیدم که چگونه به اشک می نشست و شانه هایت را لرزان می کرد . اما باز هم صبور و استوار پا برجا می ماندی و خم به ابرو نمی آوردی .
خوب می دیدم که چگونه برای زندگیت پر تلاش بودی آنگاه که برای حفظ فدک قد برافراشتی و در مقام دفاع از علی ( مرد زندگیت ) شبانه بر در خانه های مردم رفتی و از آنها یاری خواستی ، آری کیست که نخواهد به پاره ی تن رسول خدا (ص) کمک کند بی شک او لعن شده از سوی خداست .
آه، آن واقعه ی تلخ تاریخ چه کنم دیدم زنی را که بر پشت دری فرو می افتد و نالان از کرده های ستمکاران اما باز هم راه نفوذ برای شیطان بر نفسش را با انگشت کوچک و لرزانش بسته و من در دلم مدام آرزو می کردم که خدایا کمکش کن که بر آنها غلبه کند و او خوب می دانست که خون همیشه بر شمشیر پیروز است .
نجوا با حضرت زهرا (س)
سه شنبه 91/01/29
پرچم فاطمه را تو بیا بر پا کن ؛ مهدی ماجرای فدکش تو بیا افشا کن ؛ مهدی
قبر مخفی شده اش تو بیا پیدا کن ؛ مهدی دشمن فاطمه را تو بیا رسوا کن ؛ مهدی
************
ای فاطمه عشق را هم باید از تو آموخت و مناجات و صمیمیت را و عبودیت را و خدا را هم زکلام تو باید شناخت . عفت اگر معنی یافته . از رفتار فاطمه است . حیا اگر هست یادگار است ، صبر اگر در زینب تجلی یافته اثر تربیت زهراست . زهد اگر درسی باشد سر مشق آن راز ، ام ابیهاست .
************
یا زهرا تو آن کوثر پر خیر و تربیتی هستی که تا قیامت نیکی و خیر مدیون توست !
ای فاطمه یارو یادگار پیامبر (ص) بودی ولی خفاشان شب دوست ، گریزان از نور ، تو را چون خاری در دل و دیده خویش ، گریه هایت سند مظلومیت بود و اشکهایت پشتوانه حقانیت علی (ع) .
مظلوم ترین مادر
یکشنبه 91/01/27
شیخ صدوق در کتاب الأمالی از رسول خدا (ص) نقل می کند که آن حضرت (ص) فرمودند : هرگاه که او را می بینم ، به یاد می آورم که بعد از من با او چه رفتاری می شود و همانند این است که من با او هستم و می نگرم که اهانت ، وارد خانه اش شده است حرمتش هتک گردیده و حقش غصب شده و ارتش گرفته شده و پهلویش شکسته و جنینش سقط شده است.
ولی این در حالی است که مرا به اندوه می خواند ولی جواب داده نمی شود و کمک می خواهد و کسی او را یاری نمی کند سپس بر من وارد می شود در حالی که غصه دار و داغدار و نارحت است حق او را به ظلم گرفته اند و او را به قتل رسانده اند .
حضرت فاطمه زهرا (س) پس از خطبه فدک فرمودند :
« لَیتَنِی مِتُّ قَبلَ هینَتِی وَ دوُنَ ذِلَّتی کاش پیش از (روز) خواری و سقوطم ، مرده بودم … »
منبع : کتاب مظلوم ترین مادر
چه خوش خیالیم به خدا
چهارشنبه 91/01/23
باورمان شده است که راستی راستی منتظر توئیم ! دعای فرج قتوت نماز صبح هایمان راهم خیلی با سوز می خوانیم ( اگر قضا نشود ) جمعه هایمان هم مال توست از همان ساعت صفر عاشقی . دعای عهد را برای همه بلوتوث می کنیم و پیامک جمعه یعنی شوق یعنی انتظار را send to all ، جشن های نیمه شعبان مان را که نگو از عشق شما آن قدر باشکوه برگزارشان می کنیم ، که باید همه یاد بگیرند برای آقا چه طور باید خرج کرد . مهدویت موضوع همیشگی پژوهش های زورکی مان است .و پشت سمند و پراید و پرشیا هایمان « الهم عجل لولیک الفرج » می نویسیم ختم صلوات ، حزب خوانی ، توکل هم که الا ماشاالله … راستی راستی ،باورمان شده که منتظر تو ئیم چرایش را نمی دانیم همین قدرمی دانیم که ما برای پرکردن گوش جهان از انتظارمان هم چیز داریم ، همه چیز به جز معرفت شما را .
حس من می گوید :
گاهی بال ربنای قنوتم را تیر تظاهر می زند و دعایم همان جا پرپر می شود و می ریزد دلم می گیرد از اینکه تمام هفته مال من و دنیای من است و تنها جمعه ای آن هم نه همه جمعه که فقط ثانیه های دلگیر غروبش مال توست پریشانم می کند این تئوری های انتظار ، انتظارهای تئوری ! اما - سامان انتظار روبه انفعال و چاره تلقینات دل خوش کنک این روزهایم . تویی ، نگاه کریمانه ات را دریغ مکن .
ما مدعیان، دل خزانی داریم با مردک دجال تبانی داریم
ما لاف زن ندبه و اشک و آهیم این جمعه نیا جام جهانی داریم
« الهم عجل لولیک الفرج »
زینب اسعدی
طلبه پایه پنجم
بخشي از مناجات شعبانيه
سه شنبه 86/06/06
اِلهى اِنْحَرَمْتَنى فَمَن ْذَا الَّذى يَرْزُقُنى وَ اِنْ خَذَلْتَنى فَمَنْ ذَاالَّذى يَنْصُرُنى
خدايا اگر توام محروم كنى پس كيست كه روزيم دهد و اگر تو خوارم كنى پس كيست كه ياريم دهد
اِلهى اَعُوذُبِكَ مِنَ غَضَبِكَ وَ حُلُولِ سَخَطِكَ
خدايا پناه برم به تو از خشمت و فرو ريختن عذابت